۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه

احساس عدالت


جدّی دارم عرض می‌کنم؛ حتما شکر می‌کنیم که کار فرشته عدالت تا به آنجا پیش رفته که دادستان سابق تهران و نورچشم احمدی‌نژاد ِ عدالت محور ِ مهرورز را هم به پای میز محاکمه می‌کشاند و به مجرمیت‌اش حکم صادر می‌کند؛ همان قصّاب مطبوعات و همان صاحب منصبی که آستین‌اش هنوز به غبار پرونده قتل زهرا کاظمی آلوده است! و باز می‌خواهم جدی به عرض برسانم که من آن قدر به قانون جزا و حقوق وارد نیستم که بدانم متهمان پرونده زندان کهریزک، اگر که قرار بود به اشد مجازات برسند (و البته آیا باید می‌رسیدند یا نه؟!)، حکم‌شان چه می‌توانست باشد و چه نمی‌توانست باشد؟
«عدالت» اما چیزی است و «احساس عدالت» چیزی دیگر. ما عوام عقل‌مان به چشم‌مان است؛ بچه مردم را در زندان با «زدن» کشته‌اند و همه این چهار سال متهم ردیف اوّل، مدام در نظام اداری کشور ترقی کرده؛ بعد یک وبلاگ‌نویس بی‌پناه را برده‌اند زندان و چهار روزه، جنازه او را بیرون فرستاده‌اند؛ می‌پرسیم: قاتل او باید از چه چیز حساب می‌بُرد که نبرد؟ می‌‌بینیم که برای مرخصی چند روزه روزنامه‌نگاران زندانی، وثیقه‌های چند صد میلیونی طلب می‌کنند، چقدر حکم زندانهای طولانی مدت و تبعید و شلاق بریدند، چقدر بر پیشانی خانه‌ و خانواده‌ها داغ دوری زدند در این چهار ساله و حالا برای متهم کهریزک جریمه 200 هزار تومانی می‌نویسند که احتمالا نصف اجرت نصاب سیستم شنود و فیلمبرداری در دفتر کارش هم نیست.
.
فرشته عدالت عزیز! بودن‌ات خوب است، ممنون. ولی چرا لمس نمی‌شوی؟ حس نمی‌شوی؟ ما خودت را می‌خواهیم، نه عکس پرسنلی‌ات را بر قابی روی دیوار.
.
کامنتها در پلاس(+)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر